میخواهم برای تنهایی هایم اسمی بذارم
میخواهم تنهایی هایم را با او پر کنم
شاید اینگونه دیگر ن او تنها باشد ن من
دیگر نمیخواهم برای رضای خدا دوستی کنم ضرر کردم فقط من بودم ک بودم
مرام را خواهم کشت ک مرا همو کشت
میخواهم با تنهایی ام صمیمی بشوم
میخواهم با او انس بگیرم اخت بگیرم
میخواهم اگر روزی تنهایی تنهایم گذاشت حس تنهایی کنم
دیگر تنهایی تنها دارایی ام شده اکنون زیر خط فقر زندگی میکنم
دیگر نمیخواهم ظالم باشم و تنهاییم را تنها بگذارم گناه من بود ک تنهاییم را رها کردم حتی بی خداحافظی
حالا تنها پناهم شده تنهاییم
تنهایی دوستت دارم تو تنها دوست بی آزارم بودی
دلا خو کن ب تنهایی ک از تنها بلا خیزد