دو کاج
در کنار خطوط سیم پیام*خارج از ده ، دو کاج ، روییدند*سالیان دراز ، رهگذران*آن دو را چون دو دوست ، می دیدند*روزی از روزهای پاییزی*زیر رگبار و تازیانه ی باد*یکی از کاج ها به خود لرزید*خم شد و روی دیگری افتاد*گفت ای آشنا ببخش مرا*خوب در حال من تامّل کن*ریشه هایم ز خاک بیرون است*چند روزی مرا تحمل کن*کاج همسایه گفت با تندی*مردم آزار ، از تو بیزارم*دور شو ، دست از سرم بردار*من کجا طاقت تو را دارم؟*بینوا را سپس تکانی داد*یار بی رحم و بی محبت او*سیم ها پاره گشت و کاج افتاد*بر زمین نقش بست قامت او*مرکز ارتباط ، دید آن روز*انتقال پیام ، ممکن نیست*گشت عازم ، گروه پی جویی*تا ببیند که عیب کار از چیست*سیمبانان پس از مرمت سیم*راه تکرار بر خطر بستند*یعنی آن کاج سنگ دل را نیز*با تبر ، تکه تکه ، بشکستند