دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
گذر گهی است پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر ،بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر، کسی تبر نمی زند
با عرض سلام وبلاگ جالبی بود فیض بردیم این مطلبتون هم کپی شد